یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

فردا روز آخر جراحیه! 

ای داد از روزهایی که میگذرن و برنمیگردن

روزای اول شوتترین بودم کسیو نمیشناختم که هیچ کوچیکترین چیزی رو بلد نبودم انجام بدم... نمیدونستم چیو باید به کی بگم 

نمیدونستم کی میتونم قاطع باشم و کی باید منعطف باشم 

طول کشید تا دستم بیاد و بتونم با هرکسی طبق چیزی که ازش میبینم و حس میکنم رفتارم رو منطبق کنم که همه چیز در کمترین تنش بگذره...

جراحی بخش خوبی بود! پر از تجربه و هیجان و احساسات جدید و غریب

...

امروز تو مورنینگ احساس کردم اگه قرار بود تو پزشکی بمونم جراحی رو شاید انتخاب میکردم! من عاشق اینم که مریضای دم مرگ و درب و داغون رو یه هفته بعد تو بخش سر حال و رو پا ببینم در حالیکه دارن غر میزنن چرا مرخص نمیشیم! من صبر و طاقت ندارم که مریض رو چند سال داغون ببینم... باید زود خوب شه باید زود بره

قبلا هم گفتم دلم برای کی بیشتر از همه تنگ میشه

دکتر صاد هم که تپل مهربون منه! دلم برا اونم تنگ میشه آخه ازین مهربوناییه که صد لایه بدخلقی نشون میدن ولی قلبشون طلاست!

یه وقتایی دلم میخواد برم به همه بگم چی میشه همتون مثل جراحی بندر باشین؟! خوش بگذره باهاتون :) چرا چیزی که سخته رو برای همدیگه آسون نکنیم؟! چرا باید جراحی و ارتوپدی رو برای هم‌کار و هم‌نوع خودمون کابوس کنیم؟!

نمیدونم! جوابی براش پیدا نکردم... 

خلاصه جراحی برای من تا ابد تموم شد.

دلم براش تنگ میشه؟ آره.