یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است


میگن بچه ی باهوشیه! واقعا هم هست... ولی هوش زیاد و فهم بالاش فقط داره روز به روز غمگین ترش میکنه 

 طوری که این بچه ی هشت ساله نگاهش مثل نگاه یه آدم چهل ساله ست، عمیق، غمگین، هوشیار و گیرا! رفتارهاش تفکراتش درگیریش با مسائل روزمره آدم بزرگا منو دیوونه میکنه

مثلا باباش یه درگیری قانونی داره سر یه ملک! اون شب بیرون نشسته بودیم یهو گف عه شهاب سنگ  تو آسمون دیدم! گفتیم ستاره دنباله داره! باید یه آرزو کنی... خاله م گفت دعا کن کار بابات درست شه. بهش گفتم به آرزوهای بچه گند نزنید بذارین دنیای خودشو داشته باشه! ولی کودک گفت من همین آرزو رو کردم

غمگین شدم برای کودکی ای که بعدها حسرت داشتنش رو میخوره! کودکی ای که دیگه براش تکرار نمیشه و اون داره به بزرگونه ترین و غمگین ترین و پر فکر ترین حالت ممکن سپریش میکنه!

بهش گفتم تو خودتو نگران نکن، کارای آدم بزرگا رو به خودشون بسپر؛ گفت پس آرزو میکنم بابام همیشه سالم باشه 

اون طرف تر پسر همین خاله م که یه سال هم از این بچه بزرگتره داشت به قول خودش wish میکرد که یه روزی روبات های فلان فیلم بهش پیتزا بدن!!

بدترین چیز اینه که غم این بچه تشویق میشه و هر دفه که چیزای اینطوری میگه همه بهش میگن چقدر باهوشی و بیشتر هلش میدن به سمت غم!

نگاهش کردم و به جبر جغرافیایی این خراب شده و تربیتی که هیچ پدر مادری درست انجامش نمیده لعنت فرستادم...