یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

تراس

بالکن

ایوون

هرچی که شما اسمشو میذارین شاید برای خیلیا یه قسمتی از خونه باشه

یه جای هیجان انگیز خونه در نهایت یه جای قشنگ خونه

برای من اما قضیه یکم بیشتره

تراس برای من ینی ماه و ماه ینی پ 

هر موقع شب که پامو میذارم تو این قفس سنگی سه متری اول از همه طی یه قانون نانوشته میگردم و ماهو پیدا میکنم و بعد حال پ رو حدس میزنم و بعد به خودم میگم چه کردی

به جز پ تراس برای من معنی زیاد داره

وقتی از بی تحرکی و نبودن حتی یه تکون ریز توی خونه خسته میشم میرم اونجا و خب جهانی رو میبینم که غم من متوقفش نکرده

چراغای روشن

دوچرخه سواری که یواش و انگار با ریتم پیانوی املی من داره میره

یا‌ نورها که انگار با نوای مینای کریستوف رضاعی خودشونو هماهنگ کردن

چراغای متحرک تو اسمون

حدس زدن مسیرشون و حال ادمای توی اون پرنده ی گنده ی آهنی

پشت بوم ساختمون روبرویی که همیشه خدا بند رختش پر لباسه و خیلی وقتا یکی داره باهاشون ور میره

گربه های کوچولو که اون شب و خیلی شبا با مادرشون رو سقف خونه کناری میدون

ادمایی که میرن تو اون سالن روبرویی ورزش 

با لباس تکواندو و کاراته و فیلان و بهمان

ادمای رهگذر و مشغول به کار خود

سوپری سر کوچه که تا نصفه شب چراغش روشنه و ادما از توش میان بیرون :)

انگار همه ریتمشونو تنظیم کردن با موزیکایی که من میذارم

حتی صدای خنده هاشون

سهم من از جهان بیرون خیلی روزا همین چار متر جاست 

گاهی تو ذهنم از هرکسی که ساختمون سازا رو مجبور میکنه برا خونه ها تراس بسازن تشکر میکنم

از روزی که فهمیدم پ هر از گاهی از این طرفا رد میشه هی به خودم الکی میگم اونم بین همین رهگذراست

امروز تصمیم گرفتم هر کاری که نمیتونم با پ بکنم و دوس دارم بکنمو تو ذهنم به بهترین شکل انجام بدم تا هم من نمیرم و هم اون 

تا حالا تنهایی میرفتم :) حالا یه همسفر  دارم برای تموم جاهای نرفته و حرفای نزده و کارای نکرده

اینو که میتونم ازتون داشته باشم آقای پ پ ع؟!