طعم تلخ و ترش چایی رو مزه مزه میکنم
از پنجره ی کثیف کافه به ماشینایی که میرن و میان نگاه میکنم و فکر، فکر، فکر
به روزهای گذشته
ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها
به آدم ها به نگاه ها به دروغ ها
به همه چی فکر میکنم
به همهی چیزایی که از سر گذروندم
به دردها تپشها و اشکها
و راستش تهش به بیهودگی
به بطالت تموم اون لحظات و احساسات با یه خشم و بغض توام با آرامش و لبخند
فکر میکنم
به صندلی خالی روبروم نگاه میکنم
به جایی که ترجیح دادم امروز خالی بمونه که شاید امروز روز من و خودم باشه
فردا روز دیگریست آخه
یه آدم جدید
دروغ و احساس و نگاه جدید!
- ۲ نظر
- ۱۶ تیر ۹۸ ، ۲۰:۴۳