یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

مریض خانم باردار که حاملگی ششم رو تجربه میکرد البته سه مورد سقط داشت و دو تا بچه! وقتی اومد نشست من پشتم بهش بود اقای همکلاسی قبول کرد که شرح حالشو بگیره و باهاش صحبت میکرد که صدای فین فین و اشک ریختن اومد یهو برگشتم دیدم داره زار زار گریه میکنه و میگه من بچه نمیخوام آخه! بچه ها بردنش تو اتاق تا راحت باشه ولی تا لحظه آخر گریه کرد و خب دختر کوچولوی ترسیده ای که تو بغلش بود هم پا به پای مادرش بلند بلند گریه میکرد 

بچه به حدی گریه میکرد که اجازه نمیداد ما بفهمیم چی به چیه به خانوم گفتن بچه رو ببره بیرون! گفت همراه ندارم انقدر موند تا دکتر شین کلافه گفت من مریض نمیبینم با این وضعیت و اون موقع بود که همه وارد عمل شدن!!

خلاصه دکتر شین بهش گفت مبارکه خانوم به سلامتی! جواب داد چه مبارکی من بچه نمیخوام سقطش کنین! دکتر که با میزان خطر هر جمله ای که به این مریض میگه به خوبی اشنا بود گفت ما فقط میتونیم مراقبت های بارداری رو برات انجام بدیم سقط کار خطرناکیه و ما توصیه نمیکنیم و از نظر ما غیر قانونی محسوب میشه. 

وقت رفتن تا کارای دفترچه ش درست شه بیرون پیش بچه ش موند! گفت میشه زودتر؟ با استرس گفت همسرم بیرون منتظره!! مات موندم که خب این جناب همسر نمیتونه حداقل بچه رو نگه داره؟!

 نگاهش که میکردم تموم ظلم و جوری که به جنس خودم روا بود رو تو یه قاب میدیدم! 

دوست داشتم دستشو بگیرم و روش سقط بی دردسر رو بهش آموزش بدم و براش شرح بدم که اون جناب همسر باید چه وظایفی رو انجام بده و نمیده...

ولی تنها کاری که میشد کرد همون نگاه کردن بود.