یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

اوایل زخم باز که میدیدم عق میزدم
امروز وقتی تو اتاق عمل از روده ی مریض فیلم میگرفتم به دستام دقت کردم
نمیلرزید 
ترسیدم 
از خودم از چیزی که دارم بهش تبدیل میشم
نه که فقط تو خون دیدن
تو خیلی چیزای دیگه دستام نمیلرزه
تو تجربه کردن یه آدم ۱۲ سال بزرگتر از خودمم نلرزید
تو قهر کردن با بابا برای بیشتر از سه روز هم 
تو بی مهری کردن متقابل هم
ف همیشه بهم میگف مواظب بزرگ شدن باش
من یه جور دیگه انگار دارم بزرگ میشم اگه ف بفهمه گمونم ناراحت بشه
به آ میگم خوشحالم 
چون در جواب پس نده ترین حالت زندگیمم نه به پدرمادر نه به دوست پسر نه به هیچ کس دیگه
کار خودمو میکنم
زندگیمو میکنم 
نه کسی حق داره دخالت کنه و نه مجبورم ذهنمو با کارای بقیه درگیر کنم
آدما باهم فرق دارن و حالشون تو شکلای مختلف خوب میشه نسخه ی خو‌دمونو برا همه نمیتونیم بپیچیم
یکی مثه ه دوست داره تو رابطه باشه و اگه نباشه حس میکنه یه چیزی ازش کنده شده
یکی مثه ی نگران آینده‌ست همیشه و ناامنه و سریع طرح ازدواج میریزه
یکی هم مثه من! بیزاره! از هرچیزی که اسم تعهد و وابستگی داره و هر عادتی که میزانپیلی میشه و عشق صداش میکنن! یکی مثل من که ته دلش خودشم نگران اینه که چرا نمیخواد یه چیز جدی پیش بیاد ولی حالش با این بی تعهدی و رهایی به غایت خوبه
دل ما نمیلرزه آقا
ولی خب دلیل نمیشه هر از گاهی طلب هیجان نکنیم 
مطرب جان ما شما رو می‌آزماییم در حالیکه فکر میکنی داری ما رو می‌آزمایی!