یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۴ مطلب در تیر ۱۴۰۲ ثبت شده است

مامان پریشب برگشت

پروازش خیلی تاخیر داشت ولی خب به هر ساعت ساعت سه و‌نیم صبح دیدیمش از پشت اون شیشه ی کلفت

فرودگاه امام خیلی بهم حس غربت میده! آخرین ایستگاه!

طبقه ی پایین برای پروازهای ورودی و طبقه ی بالا پرواز های خروجی! دفعه قبل طبقه بالا بودم! اونجا خیلیا گریه میکنن! خیلیا دارن فیلم میگیرن از اخرین لحظاتی که باهمن! از آخرین خنده ها! دنیای عجیبیه طبقه ی بالا! همه نگرانن انگار

ولی به فاصله ی یه پله برقی همه چی عوض میشه... طبقه ی پایین همه چی فرق داره! یه عالمه دسته گل میبینی که منتظرن تقدیم عزیز از راه رسیده بشن! 

همه شوق دارن و زل زدن به اون پله ای که قراره اولین لحظه ای که عزیزشون میرسه از روی اون رد بشه! همه لبخند دارن 

اینور شیشه مامانبزرگا دنبال نوه هاشون میگردن! لحظه ی اولی که اون بچه‌ی بی نوا با فامیل روبرو میشه هم جالبه

یه بچه ی دو ساله رو دیدم که احتمالا بیشتر عمرشو اونور بوده! وقتی رسید با تعجب و ترس و شاید کمی تنفر حتی زل زده بود به صورت پر ارایش زنی که هی قربون صدقه ش میرفت! احتمالا توی عکس با این چهره مواجه شده بود قبلا! و داشت سعی میکرد به یاد بیاره عمه ینی چی!!

چند قدم اونورتر خانم میانسالی بود که با چشمای پر از اشک با برادرش با لبخونی حرف میزدن! برادر بچه‌ش رو بغل کرده بود و زن رو بهش نشون میداد و میگفت: عمه! این عمه ست! 

اون شیشه ی عجیب! شیشه ی لعنتی! مرز باریک به اندازه چند سال دوری و دلتنگی! وقتی بعد از چک کردن چمدونها آدما از صف میان تو بغل هم! کسی غر نمیزنه که بابا صفه! همه با لبخند نگاه میکنن به تموم شدن موقتی دلتنگی دو تا ادم دیگه! انگار همه درک میکنن که غربت و دوری و بی کسی چقدر میتونه زمین گیر کننده باشه! 

مامان که رسید نفهمیدم چجوری بغلش کنم! مامان همش یه ماه و نیم نبود! بغلش کردم فشارش دادم بوسیدمش

لحظه ی عجیبی بود

علی چند باری زنگ زد که با ویدیوکال حرف بزنه و یه عکس از صفحه ی گوشیش بگیره! یه عکس که هر چهارتامون توش باشیم!کباب بود دلم برای غربت داداش کوچولوم!

مامان از وقتی که رسید یه ریز حرف زد 

من و بابا با وجود نخوابیدن و خستگی بهش گوش میکردیم! من به چهره ی بابا نگاه میکردم که مثه بچه هایی که بچه ی بعدی میاد و توجها بهشون کم میشه قیافه ش بهونه گیر شده بود! حسود شده بود :)))

حالا دیگه همه چی سر جای خودشه! البته فعلا! البته جای موقتی خودش! البته شایدم نیست! 

به هر حال مامان رسید