یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

صبح 

برای آدم خوابالویی مثل من یه خوبی پزشکی شاید اینه که اجبارا صبح‌های خیلی زود بیدار میشم! یا اصلا نمیخوابم مثلا انقدر زود که طلوع آفتاب رو بیام کنار دریا ببینم

شرجی و گرمای هوا رو اگر بخوام توصیف کنم برات اینجوری فرض کن: هوای سرد که از کولر میاد بیرون وقتی شیشه های ماشین پایینه میشه عین ها کردن تو هوای سرد! شیشه های ماشین هم بدون اینکه بارون بیاد خیس خیسه! نه فقط شیشه ها که زمین هوا وسایل همه چیز نم داره

قابل تحمله اما. بقیه ی ساعات روز احتمالا نمیشه انقدر راحت راه رفت که این همه آدم جنوبی سحرخیز شدن برای دویدن کنار دریا :)) این ملت ترجیحشون برای همه چیز شبه :))) 

آقایی که قایقشو با چرخای زیرش داره میکشه رو میبینم... قایقای زیادی هستن که دارن میرن تو دریا نقطه شن. آدمایی دارن شنا میکنن، یکی وایساده سیگار میکشه! یکی لم داده و نشسته و من با روپوش سفید بیمارستان در حالیکه مستقیم از بخش کوید پنج بیمارستان اومدم دارم راه میرم و نگاهشون میکنم. مثه یه وصله ی ناجورم! 

ولی غمم نیست... خورشید کم کمک خودشو نشون میده... اول صورتی بعد کم کم نارنجی و بعد طلایی روشن...

این روزا حالم خیلی گرفته ست... یک هفته ای هست که احساس میکنم خسته م دیگه! از انجام کارایی که دوسشون ندارم. از پزشکی خسته م! از تحقیر شدن به خاطر کارایی که حالم ازشون بهم میخوره خسته‌م! از جای اشتباهی موندن و بودن خسته م! از خودم... تو که غریبه نیستی از زندگی کردن هم خسته‌م! متد سر کبک و برف گمونم داره کم کم بی فایده میشه. 

میگم آیدا این فرصت کوتاهو بعد برگشتن به دنیا، زندگی کردی، دیدی شنیدی خوندی لمس کردی و فکر میکنم حالا بتونی بازم به رفتن فکر کنی! غم‌انگیزه

دلم از هیچی شکسته انگار! از این دریا حتی دلخورم! بی دلیل بی منطق 

آدما که دیگه سهلن :))))

نمیدونم شاید بهتره برم یه چیزی بخورم و بخوابم 

سر رو بر بالش بی خبری بذارم چشم ببندم به روزگار ناخوشایند!البته خواب و خوراک تعطیل شده 

افسردگی به اوج خودش رسیده دیگه! کم خوابی و بی اشتهایی و بقیه کرایتریاشو بگو خانم/آقای دکتر!!

چقدر بی معنی ای آخه علم! 

به هر حال خواستم بگم رمق کمه! ولی دلم برای نوشتن اینجا تنگه.

صبح بخیر