یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

انقدر دلم میخواد یه جایی برم که من باشم و تنهایی و هیچ مرزی برای فکر و خیال و تصور و توهم
یکی از کارایی که روانکاوی با من کرد این بود که با خودم مهربونتر شدم...
ینی چی؟ ینی یکی مثل من که تموم عمرشو با رفقای خیالیش زندگی میکنه و در تموم شرایط ترسناک و تنهاییاش با اونا درد و دل و زندگی کرده همواره یه عذاب وجدان کوفتی ناشی از احساس دیوونگی رو باخودش حمل میکرده رو تبدیل به یه موجودی کرد که با این قضیه مهربونتر شده و به عنوان یه تفاوت فردی بهش نگاه کنه نه یه مشکل مغزی :))
حتی اگه واقعا یه مشکل مغزی حاد بوده باشه الان حال من باهاش خوبه و خب کی میدونه که فردا علم نمیاد و بگه اتفاقا رفیق خیالی یه روش درمانی موثر و خفنه :))
همین علمی که چند سال پیش به همجنسگراها به چشم افرادی که اختلال دارن نگاه میکرد الان به ماها میگه هموفوب 
و حالا اونی که مشکل داره ماییم نه اونا!
خب این ینی انعطاف پذیری 
خوب یا بد!
برای همینه که میگم نمیشه به هیچ چیزی مطمئن بود
به آ میگم به نظرم انسان دیگه داره شورشو درمیاره
حال بهم زن شده این آزادی بی حد و مرز!! برام از ازدواج سه نفری قانونی تو کشورای دیگه میگه و من هموفوب رو با یه چیز ترسناکتر روبرو میکنه :))) و در نهایت با یه حس خیلی خوب ناشی از فهمیده شدن باهام خداحافظی میکنه و در پایان جلسه بهم میگه :
تو ذهن داینامیکی داری و منو ذوق‌زده میکنه :)