یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

مینویسم تا اگر روزی اینو خوندم یادم بیاد که چقدر بهت مدیونم

برای تک تک لحظه هایی که سردرگم بودم و به دادم رسیدی

تموم استرس هایی که با ارامش ازم دور کردی 

تموم بدخویی هایی که ازم دیدی و قضاوت نکردی

تموم لحظه هایی که سرزنشت کردم و نشنیده گرفتی

تموم بالا پایین هایی که داشتیم

تو برای من فرشته نجات بودی و هستی...

برای تموم اشکایی که با صداقت باهام ریختی و من لحظه ای به واقعی بودنشون شک نکردم

تو ذره ذره جا گرفتی تو زندگیم... کم کم شدی پناه بی کسی! و شدی درمون.

برای تمام خامی هایی که باهم رد کردیم و به پختگی رسیدیم تموم کتابایی که باهم خوندیم تموم فیلمایی که باهم (ولی جدا جدا) دیدیم 

برای خواب هایی که جفتمون از هم دیدیم 

برای همه ی اینا ازت ممنونم

از اینکه دارمت خوشحالم و تو نمیدونی چقدر ترس از دست دادنت رو دارم

مثل باقی عزیزام شدی... تو عزیزم شدی! تو خیلی نامحسوس با شعورت با محبتت با احترام گذاشتنت عزیز شدی!