یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

وقتی خانوم دکتر دندونپزشک با اون مته ش افتاده بود تو دهنم و من نگران بودم که زبونم آش و لاش شه و تمرکز کرده بود که تکونش ندم خواستم به یه چیز خوب فکر کنم که همه چی زودتر تموم شه! و لرزش من و فکم زیر دست دکتر کمتر

میدونی اولین چیزی که اومد تو ذهنم چی بود؟ تو بودی! چشمات! مژه هات! بعد مارال کوچولو و خنده هاش بعد گربه م چیزای حال خوب کنی بودن واقعا آرومم کردن

۷ تا دندون پر کردم :))) کلا فک کنم حق با همون اقایی بود که میگف مسواک نزنین مگه شتر مسواک میزنه! بعد این همه مسواک و نخ دندون اینه حق من؟؟؟

وقتی منتظر علی بودیم آهنگ شکوفه رو گذاشته بودم! همون که خیلی دوسش داشتیم... دریای دو چشم او را میجست و تهی میگشت! یادته لابد شایدم یادت رفته! قبول کردم که یادت حداقل تا یه مدت گره خورده به ذهنم