یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

امروز تونستم باور کنم که رفته 

وقتی صندلی خالیش به جای خودش توی کلاس بود

بله میم واقعا رفت

و تیکه ای از من رو کند و با خودش برد تیکه ای که نکروز شده بود و عفونی ولی من نگهش داشته بودم چون دلم نمیومد درد نبودنشو تحمل کنم

میم این بارم در حقم پدری کرد 

میم آدم بزرگی بود

فقط کاش وقتی داشت میرفت انقدر یهویی خبر نمیداد 

خون زیادی ازم رفت تو همین دو روز 

درد زیادی کشیدم 

اما انگار خونش کم کم بند میاد 

دردش کم و کمتر میشه

و لخته ایجاد میشه بعدم کم کم بدن به فکر ترمیم میوفته

درسته که مثل چینی بند زده هیچوقت مثل اولش نمیشه ولی بسته میشه 

درسته که بغضی به اندازه ی کوه رو در قسمت فوقانی قدامی گردنم حس میکنم ولی حداقل میدونیم که کار درست انجام شد 

میم و قسمت نکروزه ی من باهم رفتند

اسکار این زخم تا ابد با منه 

خداحافظ میم عزیز و بزرگ و دوست داشتنی

خداحافظ قسمت نکروزه ی قلب فرضی 

خداحافظ عشق و شیدایی اول و شاید آخر 

میم تمام.