یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

دوست داشتم با تمام وجودم

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۳۲ ب.ظ

بهش میگم زهره! پدر مادرای ما نمیدونن ما چه کارای سختی رو تنهایی کردیم..

میگه من از مشهد دل کندم میگم منم از بندر... میدونی چقد خون اومد از دلم تا تونستم از بندر بکنم؟ 

فکرشو که میکنم میبینم من خیلی جاها از خیلی چیزا خودمو جدا کردم.

حالا شاید نوبت سختترینشونه

 

شاید...

نمیدونم!

 

تو و خاک گلدون باهم قوم و خویشین

من و باد و بارون رفیق صمیمی :) 

  • ۰۲/۰۱/۲۳
  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی