یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

آخریشه! به خودم قول میدم

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۵۵ ب.ظ

چند وقت پیش به سوگ دکتر ف در این کافه نشستم 

پشت همین پنجره ی کثیف بودم که میم زنگ زد و کلی باهام حرف زد 

میم انقدر نامرئی حضور داشت که الان بعد از رفتنش تازه میتونم بودناشو ببینم

حالا دو ماهی از اون روز میگذره

من منتظر واو نشستم واوی که اصرار به ادامه داره البته نه به شکل واضح بلکه غیر مستقیم و با حفظ غرور 

پنجره ی کافه کثیفتر شده و این آقای کافه ای خیلی راحت میتونه تمیزش کنه ولی نمیخواد دیگه 

من دفعه بعدی مجهز میام و این پنجره رو تمیز میکنم 

آقای کافه ای انقدر گنده و جدیه که حتی نمیتونم بهش بگم به شوخی این لامصبو تمیز کنه

ماشینم زیر خاک مدفونه ولی نمیبرمش کارواش 

آخرین بار گمونم میم برد

ای میم ای میم من چه کنم با یاد و خاطره ت که ولم نمیکنه؟ 

نمیشد نری حالا گوساله؟! 

دیگه این شیشه داره عصبانیم میکنه

چند نفس عمیق میکشیم لبخند رو میکاریم روی لبمون و به انتظار واو مینشینیم.

  • ۹۸/۰۶/۲۴
  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی