یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

خال خالی

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۳ ق.ظ

این روزا یکم اطرافمو خلوت کردم

از همه کسایی که ادای دوست داشتن و اهمین دادن در میوردن

شاید هم ادا نبوده و واقعا دوستم داشتن ولی دوره شون تموم شده! شایدم من دیگه دوسشون ندارم 

آسیب زدن به خودم از طریق آدما دیگه بسه 

دیگه فداکاری های ابلهانه ی با چشمداشت بسه:))) ادم یا نمیکنه یا دیگه دنبال جبران بقیه نیس آیدا خانوم! از شما بعیده این کارا

تو که متنفری از منت گذاشتن سر دیگران چرا؟ 

ای داد بیداد! ببین کارمون به کجا رسیده

ولی این روزا بیشتر به دوره فکر میکنم! 

دوره! پریود! انقضا! 

روابط چه بخوای و چه نخوای انقضا دارن

ولی بعضیا شاید خیلی دراماتیک نباشن هیچوقت ولی همیشگین! 

حالا نکته اینه که گور بابای دراما

من تازه خلاص شدم از دراما کویینا و کینگای زندگیم :)))

این روزا دلم هیچی نمیخواد

گاهی وقتا میرم سری به کتابفروشی میزنم و کمی به آقای ع کمک میکنم

این تنها کاریه که این روزا یکم آرومم میکنه و ذهنمو باز و شارپ نگه میداره

البته که سر کار هم بهم خوش میگذره

دلم میخواست همین همکارا رو بردارم و بذارم وسط یه جای بهتر

از زهره خبری ندارم

امیدوارم احساس خوشبختی کنه

به آ یه زمان نه ماهه دادم تا جلساتمون رو تموم کنیم 

میخوام شهریور برم علی رو ببینم 

پوکت احتمالا

و خاله روحانیه اینجاست!

  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی