دیشب هر کاری که فکرشو کنی کردم ولی حتی یک ثانیه هم نخوابیدم
هرکاری ینی آرامبخش خوردم، مسکن خوردم، موزیک فلان هرتزی گوش کردم، مدیتیشن (!!) کردم، به مغزم التمااااس کردم
تازه اینا به جز مناسک بهداشت خوابه ها! نگاه به گوشی نکردم، قهوه و چای هم که سلامت باشید خیلی وقته عصرا جرات ندارم سمتش برم، تو اتاق تاریک و ساکت دراز کشیدم و دمای محیط رو خنک کردم
ولی نشد! خواب ما را با خود نبرد! هی خودمو گول میزدم که عهههه چه خسته م کلی درس خوندم، چشام وا نمیشه اصلا ولی این مغز بی صاحاب گول نخورد
آخر سر پنج صبح گفتم گور بابات اصن! میرم یه رمان ازین نودهشتیایی میخونم که زمان بگذره ازینا که پسره خوشتیپ غیرتی دنبال انتقام خون فلانیه و عاشق دخترک ظرررریف میشه :))))
ساعت هشت هم مثل یه شیرزن پاشدم دست و رومو شستم یه چای حاضر کردم رفتم به کلاس انلاینم!
بعدش؟ چی فک کردی؟ هنوزم خوابم نمیبره میدونم! واسه همین کشون کشون هیکل رو اوردم کتابخونه و به بی خاصیت ترین حالت ممکن نشستم به درس خوندنم
بعد گفتم بیام چیز ناله بنویسم که آه زندگی چقدر سختی من همش درس دارم و اینا، بعد دیدم خیلی از این زرا زدم و اینکه کی تو این خاک بدبختی نداره اخه؟ کی یه چیزیو آسون به دست اورده
لذا گفتم ولش کن ولی حالا یه غر ریز میزنم: شونه هام به حدی درد میکنه که تایپ کردن هم برام سخته، گردن بی نوام خیلی وقته به سر و صدا افتاده و گمونم زانو و پاهامم یه مرضی دارن ولی خب چه کنم لایف استایل ما sedentary عهههه
- ۰ نظر
- ۱۳ تیر ۰۴ ، ۱۶:۵۲