از دل تنگ
سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۵۴ ق.ظ
کمی پیشتر
من دغدغه های کمتری داشتم
دلخوشی های بیشتری داشتم
دلخوشی مثل چشای پویان
مثل پل رسالت
مثل خیابونای گلشهر
مثل سینما ستاره
مثل رانندگی تو شبای شرجی
مثل ساحل خلوت دم ظهر تابستون
مثل قهوه های یه نفره تو امیرشکلات
مثل اسایش بعد امتحان پایان بخش
مثل نگاه شیطون دختر کوچولوی مو فرفری سرایدار
مثل گرمای راه پله و نسیم خنک کولر خونه که از زیر در میومد تو راهرو
مثل خواب بعد یه کشیک سخت
مثل کلمهی خونه م!
البته که میتونم بمیرم برای اشکایی که ریختم زجه هایی که تو تنهایی زدم کارایی که کردم تا خودمو نجات بدم و دادم و هیچ کس نبود و نفهمید
ولی
آخ، دریغ!
دلم پر میکشه برای تک تک لحظه هاش
آدمیزاد پرروعه! پررو و فراموشکار
خاطره ها
- ۰۳/۰۳/۲۹