یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

Again and again

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۳۹ ق.ظ

درسته که آدمیزاد از فردای خودش بی خبره ولی این روزا یه جور دیگه ای عدم اطمینان موج میزنه همه جا! 

اومدم کتابخونه!  هر سری یه وقفه میوفتاد قبلش یا نمیدونستم یا اگرم میدونستم ممکن بود طولانی تر بشه! ولی الان مخصوصا بعد از اینکه اون آقاهای جدید و جدی رو تو ورودی دیدم و کیفمو گشتن احساس کردم هیچی مثل قبلش نیست و نمیشه

دیگه نمیدونی کی ممکنه با یه صدای مهیب بپری و حس کنی بعدی میخوره وسط خونه ی تو! 

ولی چیزی که مشخصه اینه که من هنوز زنده م و باز هم پررو بازی درمیارم و میام به مسیر ادامه بدم 

هرچند هنوز شیشه های خونه چسب داره! هنوز تختمو نمیذارم زیر پنجره! هنوز مدارکم یه جا جمعه تو یه کیف که سریع بتونم پیداشون کنم! 

با وجود همه ی ترسها سعی میکنم زندگی کنم

 

شما چه خبر؟

 

پی نوشت: حس میکنم کوه کندم! خسته و لهیده‌م دلم میخواد یه هفته بخوابم بدون اینکه نگران چیزی باشم 

از زندگی چی خواستیم مگه که اینجوری شد؟ 

 

حالا این خبرای بد رو به گوشمون میرسونن و براشون مهم نیس که ما پی ام اسیم :(

  • ۰۴/۰۴/۱۰
  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی