رَنج در رِنج نرمال
سلام
بعد کلی وقت!
اوضاع همونجوره که بوده
منم همون آدم قبلم با همون حرفا و ایده های هر روز تغییر کننده!
زنده باد بی ثباتی :)
باغ بارون زده ی قمیشی رو گوش میکنم و مینویسم
امروز در جلسه با آرین گریزی به گذشته زدیم! به روزگاری که جفتمون به قول آرین خالتور بودیم
آرین گروه آریان و شادمهر و قمیشی گوش میکرده منم ساسی مانکن و زدبازی و این چیزا :)))
حرف و نصیحت نمینویسم چون بعدا حالم از چیزی که نوشتم بهم میخوره!!!
چند روز بیشتر به تعطیلات اینترنی نمونده و بعد یه کله میریم تا پایان دورهی پزشکی عمومی!
عجیبه ولی واقعی!
روزگار میگذرونیم به هر حال
یه چیزی هم در گوشی بهت بگم: این روزا خیلی لحظه ها خسته م و نفس بریده! ولی دیگه کی جون نالیدن داره
یه لحظاتی هم هست که روحم درد میگیره! انقدری که زار میزنم و سعی میکنم فراموشش کنم
ولی میدونی که ناراحت نیستم چون این عادیترین حالت عادی بودنه
گوشت درد گرفت؟ رفتم رو منبر :)
زمزمه میکنیم: تو مثل شهر کوچیک من...
شب نزدیک به صبحت بخیر
- ۰۰/۰۱/۲۲