یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

زیرا جبر است

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۰۴ ب.ظ

روی صندلی های فرودگاه لم دادم و پسر نوجوونی کنارم نشسته که داره سیب گاز میزنه و کتابشو با دقت میخونه

عنوان کتاب ان یا ام! 

به کفشام نگاه میکنم که سیاه شدن و فکر میکنم هیچوقت ‌دوست نداشتم کفشام خیلی تمیز باشن! حس میکنم اینجوری قشنگترن! اینجوری که نشون میدن من کلی باهاشون راه رفتم و تجربه کردم

برای رفتن به ورکشاپ بازیگری کمی دو دلم 

میخوام مدیون دلم نمونم و احتمالا به شرم و خجالتم غلبه میکنم 

جلسات کتابخوانی دومین پروژه ی اجتماعی شدنمه! 

امیدوارم بتونم کلید بزنمشون :)

الان دارم کجا میرم؟ استانبول برای کنسرت ابی! با فرناز

در حالیکه چند روز گذشته رو به شدت و طولانی گریستم برای اخرین ناکامی عشقیم! 

حس خاصی ندارم جز خستگی

دوست دارم برم یه جا که یکم فکرم از اینی که هستم و دارم سعی میکنم بشم دور بشه

مائده دوست شیرین بهم ویزای امریکاشو نشون میده و من بهش تبریک میگم 

فرناز معذبه! مثل هر وقت دیگه ای که میدونه طرفش پولدارتر و خفن تره :))) یه شرم بانمکی میگیره از این خودشیفتگی دیگران 

 

حال دلم چطوره؟ 

باید عرض کنم که مقداری گرفتگی داره کمی هم ناامیدی و زدگی رو میشه دید

دم غروبه و آرمان گرشاسبی میگه برمیگردم کمی بمان و من به روزی فکر میکنم که روی این صندلی ها نشستم در حالیکه آخرین باریه که ایران کشور محل زندگیمه و دلم بیشتر میگیره

 

رفتن! مصدر غم انگیز اجباری

 

  • ۰۳/۰۶/۲۱
  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی