میگما ثریا خانم! حواست هست من دیگه نتونستم شجریان گوش کنم بعد رفتنت؟
یادته اون شب تا صبح با هم شجریان گوش کردیم؟ یادمه من...
یادم میره مگه؟ که با اون صدای قشنگت میگفتی اگه دوس داری بازم شجریان بذار ... و من گذاشتم... هرچی داشتم رو کردم برات و چقد کیف داد؛ توی تاریکی مطلق خونهی گرمت، در حالیکه من تو رخت خوابم بودم و تو روی تختت دراز کشیده بودی، شجریان برامون سنگ تموم گذاشت :)
چقد خوب بود بودنت مادر. چه خالیه جات مادر
راستش نمیدونم کی میتونم بازم شجریان گوش کنم و قلبم مچاله نشه! اما فعلا هرچی شجریانه رو خط میزنم چون یاد رنگین اون شب رو نمیتونم تحمل کنم!
شاید یه روزی بتونم! یه روزی که با گوش کردنش به یادت لبخند بزنم و بگم من جای تو هم دارم با این نوا کیف میکنم خانم خانما!
حالا فعلا که تو نیلوفر شدی و من اشک مهتاب!
شجریان بمونه برای بعدترها
ثریا خانم! تو قد خودت کیف کردی؟ زندگی کردی؟ فرناز میگه تو از همه ی ما بهتر و بیشتر زندگی کردن رو بلد بودی
راست میگه فک کنم! تو خیلی قشنگ بودی
- ۰ نظر
- ۳۰ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۲:۱۰