یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

سلام

این مدت که نبودم خیلی کارا کردم

امتحان و مصاحبه کاریمو دادم

پدر و مادرم اومدن و کلی همدیگه رو ناراحت کردیم

موحد رو دیدن، نظرات عجیب دادن

من و موحد سفر رفتیم استانبول

جواب امتحان اومد و قبول شدم و یه قدم به رفتن نزدیکتر شدم

و ۲۹ سالم شد

حالم خوش نیست در کل 

توان نوشتن همین چند خط رو هم به زور پیدا کردم

برای شادی هام وقت نداشتم و تا دلت بخواد فرصت غصه خوردن بهم داده شد

 

روزها میگذرن و من کارا رو پیش میبرم ولی انگار تو حبابم