یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

تقابل رویا و واقعیت

يكشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۱۴ ق.ظ

دوست دارم بلند شم و وسط مورنینگ ریپورت بزنم زیر آواز و ببار ای بارون شجریان رو با بلندترین صدای خودم بخونم بعدم در حالیکه دهن همه وا مونده بخندم و بگم همتون اسکلین و بعدم در حالیکه دامن کشان ساقی میخواران رو میخونم با قر سر و‌ کمر از در خارج شم و برم پی زندگی! اول برم یه صبحونه ی مشتی بخورم و بعدم برم دریا قدم بزنم تا دورها و دورها و بعدم برگردم خونه‌مو حسابی بشورم و بسابونم و بعد در حالیکه بازم گشنم شده یه سالاد خوشمزه درست کنم و با یه غذای چرب و چیل بخورم و بعد برم لم بدم تو تختمو ادامه ی مرشد و مارگریتا رو بخونم! و بعد بیدار شم و برم یوگای‌ عزیزم و ریلکس کنم و دمنوش خوش طعم بخورم و بعدم با ارامش بیام خونه و سریال جدیدمو شروع کنم و بعدم باز بخوابم!

ولی چیزی که واقعا هست اینه که نشستم تا خانوم دکتر الف جوگیر و گرد و بی مصرف تموم اینترنا رو ببره بالا تا رو‌ تخته اوردر فرضی برای مریضای بدحال و فرضی بنویسن و من چهار تا مریض جدید دارم که باید حداکثر تو یه ساعت شرح حال همشونو بگیرم و فقط مثه دونده های ماراتن منتظر صدای خسته نباشید گفتن این خانوم دکتر الفم تا بدوعم تو راه پله ها و مریضامو پیدا کنم! 


  • ۹۷/۰۷/۱۵
  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی