منو مامانم تو ماشینیم جیپسی کینگز داره میخونه و ما کیفوریم...علی و بابامو میبینم که دارن بیرون با دوست بابام بگو بخند میکنن، لبخند و نگاه پر رضایت بابام به قد و بالای علی رو میبینم. به خودم میگم هیچوقت منو اینجوری نگاه نکرده... همیشه سعی داره باهام ارتباط برقرار کنه ولی اونجوری که باید نمیشه ! انگار که راهشو چندین ساله که بستیم! دوسش دارم دوسم داره گاه و بیگاه میبوسه منو، باهام حرف میزنه؛ من ولی ته تهش به این فک میکنم چرا تموم پسورداش تاریخ تولد علیه؟! چیزی نمیگم اما ته دلم یه حسِ کمتر دوسم داره، چشمک میزنه.
- ۰ نظر
- ۱۰ آذر ۹۶ ، ۰۲:۱۳