موچین
توی یه فیلم قدیمی ایرانی یه سکانس بود که عروس نشسته بود روی صندلی و یه خانم برای بار اول صورتشو بند مینداخت.
عروس شیلا خداداد بود که من از همون بچگی فکر میکردم چقدر زیباست. چند تا زن هم اطرافش بودن که دف میزدن و میخوندن و میرقصیدن.
امروز که داشتم فیلم پیشنهادی آ رو میدیدم با موچین سعی میکردم موهای پشت لبم رو بگیرم...
این کارو مادربزرگم هروقت که بیکار بود میکرد
دراز که میکشید موچینشو در میورد و همینطور که به یه نقطه خیره بود با دستش آروم آروم موها رو میگرفت...
توی اون فیلمه شیلا خداداد خیلی با اغراق موقع بند انداختن صورتش آه و ناله و فغان میکرد:)
وقتی که بچه بودم طبق یه قانون نانوشته و ناخونده و ناشنیده(!) حق نداشتم دست ببرم تو هیچ ترکیبی از صورتم... فکر میکردم بند انداختن اندازه شیلا تو اون فیلمه دردناکه یا اندازه مادر ثریا بی حس!؟
امروز که دونه دونه موها رو میکندم فکر کردم چه درد بانمکیه! سریع تموم میشه و یه آن فقط میسوزه
گاهی دستم میلرزید چون درد میگرفت ولی اصلا قد خانم خداداد زجر نکشیدم :)))
مادر ثریا دیگه موهای صورتشو چند وقتی هس که نمیگیره! نمیچینه! نمیکنه!
نمیدونم اون وقتا از سر وقت نداشتن برای ارایشگاه رفتن یا هرچی این کارو میکرد یا براش یه تفریح زمان بیکاری بود؟
برای من امروز یه جورایی شبیه جدول حل کردن! اون بازی تو گوشیم! یا خرد کردن پوست پرتقال تو مهمونی فامیلی بود! مادر ثریا رو نمیدونم
به بهانهی فیلم perfect days و موچین.
- ۰۳/۰۳/۰۱