چه معلوم؟
چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۴۹ ب.ظ
۱/کنار هم نشستیم.من به صحنه ی نمایش خیرهم ولی حس میکنم دلم میخواد دستمو بگیره، ثانیه ی بعد دستمو میگیره تو دستاش...
من به این فکر میکنم این یه دوست داشتن معمولی نیست، نمیتونه باشه
۲/تو خونه ایم، سرش روی پای منه و به چشمام نگاه میکنه، موهاش رو نوازش میکنم و میگم چی میشه؟ میگه نمیدونم... اروم میبوسمش.
۳/روی صندلی نشستم و دارم از صفحه ی موبایلم میبینمش، توی اتاقش نشسته و موهاش از همیشه بلندتره، بهش میگم موهات بهت میاد، با سرتقی میگه میخوام به زودی کوتاهشون کنم.
۴/دارم تلویزیون نگاه میکنم، کسی اطرافم نیست، تیتراژ پایان فیلم پخش میشه و نوای فلوت منو یاد شب تئاتر باغ آلبالو میندازه.
یهو میترسم از آینده ی نامعلوم
- ۰۲/۰۵/۰۴