آدم بدون غم نمیشه
جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۱۱:۳۴ ق.ظ
به لاک سفید پام نگاه میکنم. به همونی که همه معتقدن زشته ولی من از اون روزی که بهم گفتی از مشکی و رنگای دیگه که بهتره بقیه رو گذاشتم یه گوشه و فقط تو رو شنیدم.
لاک سفیدمو همون روزی که رفتی زدم
گوشه هاش پریده پایینش خالی شده و این نشون میده که خیلی وقته که رفتی
دیروز که از خواب پاشدم گلوم به حدی دردناک بود و میسوخت که حس میکردم اگه ویروس یا باکتری ای اونجا باشه قطعا قمه ای چیزی دستشه و هر وقت که حرصش میگیره تو دیواره های گلوی من فرو میکنه!
بدنم به حدی درد میکرد که انگار روش یه گله اسب سریع با مقصد نامعلوم چهار نعل تاخته بودن و رفته بودن
و بینی! آخ ازین عضو سوراخ دار موذی نگم برات، کی فکرشو میکنه که گرفتن یکی از سوراخای بینی اینقدر زجرآور باشه؟!
هردفه که یکیو مریض میبینیم میگیم خب مریضیه دیگه خوب میشه و خب سعی میکنیم درکش کنیم که حال نداره، درد داره و باید استراحت کنه؛ ولی حقیقتا که حرف مفته! آدم مریضی و تنهایی رو تا خودش حس نکنه نمیتونه درک کنه!
و این حس کردن یه جوریه که یاد آدم نمیمونه!
یادمه یه هورمونی بود که طی زایمان ترشح میشد و باعث میشد درد و رنج مادر توی خاطرش کمرنگتر بشه و خاطره ی زایمان اونقدر براش دردناک نباشه... خواستم بگم هرچی میکشیم از همین هورمونه :)
- ۹۷/۰۸/۱۸