روزنوشت

داخلی کجایی که یادت بخیر! یادته گفتم زنان خیلی خوبه؟ خب زر زیادی زدم 

ینی چی که ما با این ابهت و کمالات تا دو کلاس تئوری باشیم :( آخر ترم هشت آخه؟ 

هیچی ولش کن

یه اقایی از بچه های دانشگاه آزاد یه شب اومد سراغ من و گفت تو همون شاسی بلنده ای؟؟ حالا ما چه کردیم؟ دعوا :/

اونقدری که هی بهم میگفت چقدر اگرسیویییی بعدم گفت ماااا تهرانیااااا به قد بلندا اینو‌ میگیم! من واقعا هنوز درک نکردم این افتخار کردن تهرانیا به شهرشونو :/ یادمه کلا نون وقتی میخواست به یکی فحش بده میگفت شهرستانی بهش! ینی تا این حد 

خلاصه من گفتم ببین شازده شما تهرانیا خیلیم غلط میکنین! بعد یکم زر زد و اینا گفت میتونم بیام تلگرام وییییس بفرستم؟ راستش حوصلم خیلی سر رفته بود گقتم سگ خور تهش بلاکش میکنم

از اونایی بود که فک میکرد خیلی صدای دلبرونه ای داره ولی به نظر من که نداشت! هی هم تاکید داشت که فک نکنی میخوام مختو بزنم! منم تموم تلاشمو برای بی احترامی محترمانه بهش کردم

سرتو درد نیارم! اقای میم خیلی حرف مفت زد ولی تهش بهش گفتم ببین برو پی کارت و رفت‌ نمیدونم شایدم نرفته یهو باز پیداش شه ولی اصلا حوصلشو ندارم و بلاکش میکنم و دهنشو هم قبلش سرویس میکنم و اگرسیو هم خودشه و جدو آبادش :/

یه خانوم دکتری  هست تو زنان که روسری گل گلی میپوشه تو مورنینگا! بعد روسریشم زشته ها فک نکنی قشنگه! خیلیم صداش مثه اکبر عبدیه اخلاقشم مثه یه چیز بدیه

ولی از آقای دکتر خوشتیپیان نگم برات! یه پیرهن آبی آسمونی مست و ملنگی هم پوشیده که خیلی بهشم میاد! 

پ ن: این اینترن ریش پروفسوریه هی خوابش میبره :)))