از خانم حامله ی هفته چهلمی بگم براتون که با اختلال بای پولار اومده که در حاملگی تشدید شده و علائم اسکیزو پیدا کرده و در طی بارداری قرصی که نباید بخوره رو خورده و بچه ش به احتمال خیلی زیاد دچار مشکلات مادرزادیه! خانم از شب پذیرش چندین بار اقدام به فرار کرده و همه ش میگه که شما میخواین منو بکشین؟! چرا بهم دست میزنین؟! اجازه نمیده براش اقدامات انجام بشه و طبق گفته ی مادرشوهرش بعد از مرگ مادرش دچار این حالت شده و مادرشوهر که همون عمه ش باشه اونو برای پسرش گرفته که حالش خوب بشه اما بهتر نشده.
اتند میگه این مریضو جدا کنین سریع ایزوله ش کنین! این میتونه به بقیه مادرا و نوزادا آسیب بزنه میتونه نوزادای دیگه رو برداره و بره میتونه بچه ها رو بکشه! سریع ایزوله بشه
و من به اون بچه فکر میکنم... بچه ای که کاش نبود کاش از اون شکم بیرون نیاد و وارد این فضا نشه.
پ ن:دیروز خلاصه پرونده ی خانم نونزده ساله ای که حاملگی چهارمش بود رو مینوشتم! و کم هم نیستن این موارد :)
پ پ ن: خب خب خب! براتون از زنی بگم که در روستا زایمان کرده و بعد از زایمانش پهن سوخته رو وارد واژنش کردن و اون دچار سپسیس شده
کجاست اینجا؟؟
پ پ ن: این اینترن وحشیه خیلی بد به من نگاه میکنه :/ اگه مردم بدونین این کشته منو! به هستی میگم من نمیدونم یه آدم چطور میتونه اینقدر بی دلیل از همه متنفر باشه! دلم میسوزه براش، حال دلش اصلا خوب نیست...
- ۱ نظر
- ۲۴ مهر ۹۷ ، ۰۸:۴۹