نمیدونم خوبه یا بد ولی حوصله ی کسی رو ندارم! حتی در حد تلفن زدن و این چیزام دوست دارم زودتر قطع کنم وقتی بیرونم هم سعی میکنم زودی به خونه برگردم :)
الانم ماتم تموم دلمو گرفته که هفته ی دیگه باید به مدت یک ماه برم یزد! یزد خونه نیست! اونجا باید فقط به علی بها بدم براش اشپزی کنم کاراشو انجام بدم خونشو مرتب کنم مهم تر از همه باهاش خوش اخلاق باشم و من الان واقعا نمیتونم کسیو اطرافم تحمل کنم!چه برسه به یه بچه ی کنکوری عصبی و قلدر!
نمیدونم خودخواهم یا چی ولی دلم میخواد خودم باشم و خودم! زندگیم اینجوری روالش منطقی تره
اگه قرار بود جای یزد برم خونه ی اصلیمون شاید این همه غصه تو دلم نبود
اونجا حتی نمیتونم زیاد بخوابم چون علی هوس خوابیدن میکنه
نمیتونم بلند حرف بزنم
نمیتونم تلویزیون ببینم
نمیتونم اخمو و کم حرف باشم
و خب کسی نمیفهمه که این تعطیلات منه... اونا از من خواستن که یه ماه اینجوری باید بگذره منم شرمنده ی وجدانم میشم اگه طبق چیزی که خواستن نگذره...
همین دیگه
- ۲ نظر
- ۰۷ دی ۹۷ ، ۱۳:۲۹