روانکاوی من از طرف خیلیا مورد تمسخر قرار میگیره
همه منتظرن هر سری که منو میبینن یهو با معجزه روبرو شن و بهتر شدن منو ببینن ولی هر بار که میبینن من بدتر شدم میگن تف تو روانشناسی و همشون دیوونن و فیلان و بهمان :)
حدس میزنی تو این شرایط اعتماد کردن به تراپیست و ادامه دادن چقدر برای من سخت میشه؟ میتونی تصور کنی که من چقدر از اینکه روزی بتونم عادی باشم ناامید میشم؟
من خودمم انگار منتظر یه معجزم که اون روزا و تاثیراتش توی من از بین ببره
انگار خودمم دیگه به هیچی باور ندارم
فقط همین که آقای آ به حرفام گوش میده و سعی در انکار مصیبت های زندگیم نداشته منو توی پروسه ی درمان نگه داشته
ف میگه باید صبر کنی تا یهو تغییر رو توی خودت احساس کنی
ولی تو که غریبه نیستی، راستش دیگه خیلی برام امیدی نمونده
دارم قبول میکنم همونطور که آدم ملیت و خونوادشو نمیتونه عوض کنه دیگه زورش به روح و گذشته و آینده ش هم نمیرسه
این روزا پیش میاد که عقب میکشم و با احساس ناتوانیم کنار میام...
- ۲ نظر
- ۰۴ دی ۹۷ ، ۱۵:۰۲