یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

۷ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

یه روزایی گریه کردن خیلی آسونه! امروز بعد راهی شدن به سمت کتابخونه میتونستم تا شب گریه کنم! دلیلی هم نداشتم! یعنی دلیل خاصی نداشتم ولی خب غمگین بودم دیگه!

استرس دارم 

خیلی بیشتر از حدی که یه ادم باید فشار رومه

دیروز عکس زهره رو دیدم! بعد مدتها به صورت خیلی شانسی تو استوری یکی از بچه ها که گویا اونم روانپزشکی میخونه!

راستش زیاد یادش میکنم! طبق معمول! گاهی ازش عصبانی میشم، که چرا فرصت دوست صمیمی بودن هم رو از من گرفت! یا کاری کرد که قید این لقب رو بزنم و دوست صمیمی هیچکس نباشم.

به آرین هم فکر میکنم! به اینکه اون بیشتر به من آسیب زد یا من به اون! به اینکه اخرین بار دقیقا چی گفتیم به هم و من چیکار کردم که قیدم رو کلا زد که البته خوب هم شد!

به این فکر میکنم که من ادما رو با حرفام دستکاری روانی میکنم؟ قطعا میکنم ولی ایا زیاد این کار رو میکنم؟ 

 

این دو نفر رو چقد اذیت کردم؟ چقد گذاشتم اذیتم کنن؟ چقد جلوی اذیتشون وایسادم؟

خلاصه چیزی که قطعیه اینه که زمانی ادمهای مهم زندگی من بودن و حالا به طور کامل محو شدن (محوشون کردم)

به این فکر میکنم که ترس از تنهایی چقدر شبیه خود تنهاییه؟ 

به این فکر میکنم که این پسره که میگه من رو خیلی دوست داره فرقش با بقیه چیه؟ 

صادق باشم هیچی! 

به این فکر میکنم که چقدر ناامیدم و امیدوار! 

خلاصه این روزا فکر میکنم و فکر میکنم و فکر میکنم...