همه چی خوبه ریرا جان
اوضاع تحت کنترله! دیگه روزا ساعتها گریه نمیکنم، دیگه وقت خواب دلم نمیخواد به این فکر کنم که ای کاش امشب شب آخر باشه، دیگه عصرا بی حوصله تو تختم کز نمیکنم ریرا جان
انگار دیگه به افسردگی اجازه نمیدم بیاد وسط زندگیم لونه کنه
ولی ریرا تو که غریبه نیستی! حالم هنوزم خوش نیست... انگار که هیچ حسی نداشته باشم انگار افسردگی موذی و نامرده که منو کنترل میکنه اما به طریق دیگر! انگار هنوزم اونه که میگه چیکار کنم
میگه بخند میگه دیگه گریه نکن میگه و من گوش میکنم و فکر میکنم این منم که حالشو گرفتم! ولی هنوز نمیتونم خوشحال باشم نمیتونم ریرا
اینو تو مطب مشاورم فهمیدم که اگه گریه کنم بهتره! الان که بهم میگه چه حسی داری من انگار یه آدم دیگه م! یکی که دیگه حتی غصه نمیخوره با یه پوزخند بهش زل میزنم و میگم هیچ حسی! و اون ناامید میشه و نگام میکنه.
ریرا جان راستش حس میکنم این آیدایی که غذاشو به موقع میخوره و خودشو تحت کنترل داره و میخنده و درس میخونه حالش از اون آیدای کز کرده کنج خونه بدتره
ریرا
حال من خوبه اما تو باور نکن!
- ۰ نظر
- ۲۰ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۴۳