Festination
راه رفتن افراد مبتلا به پارکینسون بعد از مدتی به یه شکل خاص درمیاد.
بهش میگن festination. ینی فرد اول یواش یواش راه میره و بعد سرعت قدمهاش زیاد میشه و متوقف شدن براش آسون نیست.
من گاهی دچار این حالت میشم! حس میکنم نمیتونم یواش بشم! نمیتونم متوقف کنم فکر کردن هام رو!
تند تند قدم برمیدارم و میرم و میرم که غرق شم در چیزی که کمکم جونمو میگیره!
تمایل دارم هرچیزی که شروع میکنم تا تهش برم و تمومش کنم، وقتی متوقف شم که محکم خوردم به یه دیوار!
صدای پرنده ها میاد، پیشی هام هر کدوم یه جا ولو شدن و خوابیدن و داریوش رفیعی هم میخونه:
تویی در خیال من، باز آرمیده غزال من...
آب گلدون ها رو عوض کردم، خونه رو تمیز کردم، موهامو درست کردم، آرایش کردم و روی مبل دو نفره نشستم تا موحد بیاد و بریم کردان برای تولد دوستش
همه چیز امن و امان است جز فکر من که با festination تمام و کمال داره میره و میره و میره!
حالا اون یکی داریوش داره میگه:
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن در یاد
چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب!
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب،..
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن، خوشا از عاشقی مردن؛
- ۰۴/۰۲/۱۹