یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

ما را تن برای ترک و تن

چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ

سلام.

دیروز که با موحد در رستورانی نشسته بودیم دلم خواست میز یک کافه باشم که مردم دست هاشون رو روش بذارن و با هم حرف بزنن...

گاهی هم دستشون رو روی تن من بلغزونن تا برسن به دست فرد مقابل و فشارش بدن، برای تسکین یا نشون دادن علاقه...

 

من برای مرحله ی آخر این ماراتن دردناک آماده م 

دیشب بعد از مدتها تعلل بالاخره برای امتحان آخر این مسیر ثبت نام کردم !

تعللی که نمیدونم چقدرش خودخواسته بود و چه اندازه ش تحمیلی... 

این یک ماه و خرده ای رو زندگی کردم سفر رفتم، عشق بازی کردم، تیاتر دیدم، خندیدم و بیشتر از همیشه شاید گریه کردم، برای خودم کشورم و کسانی که عاشقانه دوستشون دارم. 

 

 حالا من میخوام یک بار دیگه به خودم و همه کسایی که منو میشناسن ثابت کنم که اگه بخوام میتونم... 

پس سلام بر قدم های استوار خسته ترین دونده در واپسین مترهای مسیر مسابقه ی سرنوشت 

  • ۰۴/۰۲/۱۸
  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی