ممنون
مینویسم تا اگر روزی اینو خوندم یادم بیاد که چقدر بهت مدیونم
برای تک تک لحظه هایی که سردرگم بودم و به دادم رسیدی
تموم استرس هایی که با ارامش ازم دور کردی
تموم بدخویی هایی که ازم دیدی و قضاوت نکردی
تموم لحظه هایی که سرزنشت کردم و نشنیده گرفتی
تموم بالا پایین هایی که داشتیم
تو برای من فرشته نجات بودی و هستی...
برای تموم اشکایی که با صداقت باهام ریختی و من لحظه ای به واقعی بودنشون شک نکردم
تو ذره ذره جا گرفتی تو زندگیم... کم کم شدی پناه بی کسی! و شدی درمون.
برای تمام خامی هایی که باهم رد کردیم و به پختگی رسیدیم تموم کتابایی که باهم خوندیم تموم فیلمایی که باهم (ولی جدا جدا) دیدیم
برای خواب هایی که جفتمون از هم دیدیم
برای همه ی اینا ازت ممنونم
از اینکه دارمت خوشحالم و تو نمیدونی چقدر ترس از دست دادنت رو دارم
مثل باقی عزیزام شدی... تو عزیزم شدی! تو خیلی نامحسوس با شعورت با محبتت با احترام گذاشتنت عزیز شدی!
- ۰۰/۰۶/۱۶
مردیم که از کنجکاوی :))