آ ممنون!
راضیم ازت آقای تراپیستم
الان در بدترین شرایط هورمونیم ینی دقیقا یک روز قبل از شروع پریودم! ولی میرم کافه میشینم روبروی سین و به حرفای بی ربطش گوش میدم و برام مهم نیست! وقتی بهم میگه تو اور ری اکتینگ داری بدون هیچ ری اکشنی بهش لبخند میزنم و بدون هیچ توضیح اضافه ای بحثو عوض میکنم و یه ساعت بعد بدون اینکه از چیزی دلم شکسته باشه با سین دست میدم ازش خداحافظی میکنم و میام خونه قسمت بعدی سریالمو میبینم لواشک میخورم و راضیم
از اینکه جریان پ رو پشت سر گذاشتم و برای همیشه بستمش
از اینکه برعکس چیزی که سین میگه هرکسی جای خودشو داره
از اینکه رفتارم مورد علاقه ی خودمه و نظر بقیه رو گذاشتم بمونه برای خودشون
از اینکه این تنهاییم اونقدری که قبلترها ازارم میداد اذیت کننده نیست
از اینکه امشب تو جمعی که ممکن بود اذیتم کنه نیستم
و از خیلی چیزا
و فک کنم همشو مدیون همون هفته ای دو ساعتیم که روبروی آ میشینم و باهاش حرف میزنم از عمق عمق عمقم
بی تعارف و رک! اونم میشنوه و درک میکنه و کامنتای خوب میده
و طبق معمول میگه آیدا چیزایی که از نظرت بدن شاید اونقدرام بد نباشن و من متعجب میشم! میگه اینکه یکی فلج مغزی داره با اینکه برای خودش اصن خوشایند نیست ولی یه عالمه حس به این دنیا اضافه میکنه و یه عالمه تبعات داره که خوبن ولی منم میگم که پس خودش چی؟! و آ میگه آره راست میگی
مثلا امروز استادمون میگف cf از نظر منو شما اختلاله ولی از نظر جهان نیست خب اگه بود که نمیموند
آ آدم عجیبیه! و بی نهایت جدید! دیدگاهش به روانکاوی چیزی فراتر از درمانه! آدم قشنگیه در کل
پ ن: دلم یدونه از دورهمیای دختر خاله پسرخاله پسر دایی دختر دایی ای میخواد :) از همونا که جمع میشیم و نصفه شب فیلم ترسناک میبینیم و بعدش قهقهه میزنیم! از همونا که هیشکی توش اون یکیو اذیت نمیکنه و هممون عاشق همیم و خیلی وقته که نداشتم
قدیما که باباجون بود عیدا خیلی عیدتر بود ولی خدا رو شکر که مادر هست و هنوز میتونیم یه جایی برای نو کردن سال داشته باشیم و همه کنار هم باشیم
سال نو که خیلی برای من بوی نویی و عیدی نمیده حالا نمیدونم چی شده
معیشت باعثشه یا دل خودمون
ولی خب طبیعت که معطل حال ما نمیمونه!
عیدی موبارک
- ۹۷/۱۲/۲۴