True detective
این سریاله خب قشنگه! وقتایی که متیو شروع میکنه به حرف زدن از خودش و عقاید و افکار و زندگیش من خود خود خودمو میبینم که در یه قالب منسجم تر (شاید هم داغونتر) جلوم ظاهر میشه و حرفایی که تو جلسه ی درمان میزدم رو برام تکرار میکنه.
راستش اولین قسمتو که دیدم این مطلب رو فهمیدم و همونجا سریالو بستم و رفتم چون واقعا نمیدونستم که قراره چجوری با یه ادمی مثل خودم کنار بیام و البته میخواستم به خیلی از چیزایی که میگه خودم برسم و از طرف این شخصیت بهم تلقین نشه ولی امشب تصمیم گرفتم برگردم و ببینم
تصمیم گرفتم از سریال وضعیت سفید به این سریال سوییچ کنم که رسما وضعیت قرمزه. از اون ارامش و خنده هایی که از لذت لحظات وضعیت سفید بهم منتقل میشد سوییچ کنم به یه چیزی شبیه به اضطراب فهمیدن و فکر کردن
ببین فکر کردن خیلی میتونه خطرناک باشه
من خیلی وقتا تا جایی که میشه ازش فاصله میگیرم. چون میترسم! چون واقعا توانشو ندارم که بعدش مثه قبلم زندگی کنم. من جنبه شو ندارم :)
- ۹۷/۱۲/۱۴