یک جدید
برای من شناختن آدمای جدید شده عین کوه کندن! امشب با یه دونه سرتقشون به قصد اشنایی بیرون رفتم
براش توضیح دادم که من تو رابطه ی قبلیم زیاد موفق نبودم و سعی کردم با گفتن تموم عیب و ایرادام سردش کنم، سستش کنم! عجیب بود! میخندید و میگفت از اینم خوشم میاد تازه
چشمامو دوست داره! و چندین بار اینو گفت
من احساس گناه داشتم! احساس بد بودن بی رحم بودن نامرد بودن
خیلی پرحرفه! خیلی هم خودشیفته ست ولی یه سادگی خوبی داره یه مهربونی و خوشحالی قشنگ ولی بچه ست برای من! اینجوری حس میکنم! در کل بدم نبومد ولی خب شیفته هم نشدم
بیشتر فکرم دیشبه که دو اسم برعکسیان اومد اینجا و کلی خوش گذشت! چجوری میشه یکی انقدر به ادم حس راحتی و حسای خوب خوب دیگه بده؟ انقدر که نخوای هیچوقت بره! انقدری که وقتی فیلمه تموم شد بخوای دستشو بگیری و بگی میشه نری رفیق؟
دوست دارم بدونم این احساس راحتی و ارامش دو طرفه ست؟ دلم میخواد همیشه دوستم بمونه...همیشه!
- ۹۷/۰۷/۱۴