یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی
آخرین مطالب

مفتنویس

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۳۰ ق.ظ

فر میگه برای اینکه از این افسردگی و بی حالی دربیای یه قدم بردار 

کلاسی ورزشی سفری چیزی

به حرفش فکر میکنم به اینکه چقدر بدم میاد از هر جایی که میرم و آدما میشناسنم یا حتی نمیشناسنم

کلا چقدر بدم میاد از هر جایی که آدما توش هستن 

به اینکه این روزا چقدر دلم میخواد تو خونه و با سکوت وقت بگذرونم و حتی دهنمو برای گفتن حرفای معمولی باز نکنم

به فر دروغ نمیگم هیچوقت 

بهش میگم سعیمو میکنم و باز یادم میاد که چقدر به این انسان مدیونم شاید به خاطر همین دین واقعا سعیمو بکنم

دارم بدتر میشم

خیره شدن و سکوت کردنام زیادتر از قبل شده

دیگه حتی نمیتونم به ظاهر خوشحالی کنم 

لبخند برام عذاب آور شده

حرف زدن برام کابوسه

کار مفیدی نمیکنم در واقع هیچ کاری نمیکنم 

لواشک میخورم فیلمای صد من یه غاز میبینم و میخوابم 

دیکه حتی زور خیالپردازی کردنم ندارم

با رفیقای خیالیمم حرف نمیزنم حتی

والد سرزنشگرم ولی این روزا خوب چاق و چله شده هی میاد و میکوبه

حوصلتو سر نبرم

اصن ببرم چیه مگه :)

خلاصه که این روزا حالم بدترترترتر از قبله

مهمه؟ نه! 

  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی