یک جنین بیست و چند ساله

بایگانی

شبنویس

چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۵۱ ق.ظ

بهش میگم تو این خاک آدما خیلی زود پیر میشن آ! تو این خاک هیشکی به چیزی که میخواد نمیرسه یا حداقل به موقع نمیرسه 

به جلسه م فکر میکنم

به حرفای ف در مورد اینکه من آدم قوی و ارزشمندی هستم‌

به ویدیویی از رابین ویلیامز که در مورد زندگی حرف میزنه

به موتور سواری که انگار یه عالمه خامه عقب موتورشه

به مادری که کلافه از گرما دست بچه شو میکشه 

به چراغی که قرمزه از پشت شیشه ای که تازه با برف پاککن تمیزش کردم

به پ و گفتن اینکه پ بزرگ شده و شنیدن اینکه انگار توعم با بزرگ شدن پ بزرگ شدی

به دکتر صاد و جراحی

به دکتر ف و برخورد اتفاقی جلوی اسانسور

به مارال و اتاق جدیدش و خونه ای که پله های خطرناکی داره

به همه و همه فکر میکنم و دنده عوض میکنم راهنما میزنم میپیچم ترمز میکنم و گاز میدم

و نمیفهمم کی زمان میگذره از زمانی که تصمیم گرفتم به یاد گذشته ی نه چندان دور کمی تنهایی وقت بگذرونم

به آ گفتم ماهی که گذشت و این ماه برای من پر از اتفاق ناگوار بوده و من در عجبم که نمیپاشم 

ولی خب نمیتونم که کمی به خودم و ذهنم استراحت ندم یه مدت ارتباطاتمو محدود نکنم و به بهتر شدن بقیه هیچ فکری نکنم 

چون بقیه نمیدونن من چقدر به نابودی نزدیکم هیچکس جز من نمیدونه و هیچکس جز من نمیتونه به من کمک کنه پس فعلا بقیه در حاشیه ن و من و حال من و خواسته ی من متن ماجران.

به قول شاعر

من اگر با من نباشم میشوم تنهاترین 

پ.ن. موزیک آسمان مست از علی اصغر شاه زیدی رو گوش کنید و برای من آرزوهای خوب کنید که بهتون معرفیش کردم :))

  • sid

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی